شهید محمود کاوه
فرمانده تیپ 155 ویژه شهدا
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA yles DefLockedState="false” DefUnhideWhenUsed="true” DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″ LatentStyleCount="267″> ideWhenUsed="false” QFormat="true” Name="heading 1″ />
g="AR-SA">
محل تولد: مشهد
تاریخ شهادت: ۱۱ شهریور ۶۵
نحوه ی شهادت: اصابت گلوله توپ
محل شهادت :حاج عمران
محل دفن: بهشت ثامن مشهد
روایت همسر شهید از خواستگاری تا سه سال زندگی با محمود کاوه
همسر شهید محمود کاوه می گوید: آقا محمود را از دو سال قبل از خواستگاری میشناختم. چون مددکار سپاه بودم و برای سرکشی به خانوادههای رزمنده و شهدا میرفتم به منزل کاوه هم سر میزدم. مادرش گله میکرد که محمود نه تلفن میزند و نه مرخصی میآید. همین رفت و آمدها و به خصوص خواهر بزرگش که مدتی همکار ما بود زمینهای برای آشنایی بیشتر خانواده آنها شد و بالاخره به خواستگاری آمدند. زمان خواستگاری من خجالت می کشیدم و به گلهای قالی خیره شده بودم. بین ما سکوت بود تا اینکه آقا محمود گفت: میخواهم دینم کامل شود و قصد من این است ازدواج کنم تا شهید بشوم. البته همیشه آرزویم این بود که با یک سید ازدواج کنم. شاکی بودم از این که محمود سید نبود و من عروس حضرت فاطمه (س) نشده بودم. آن روز گذشت و من شبش فکر کردم که فردا برای خرید و مراسم عقد چه کنم که روز بعد فهمیدم آقا محمود همان شب به کردستان رفته تا هشت ماه از او خبری نشد.
خطبه عقد را امام (ره) خواندند
خطبه عقد را امام برایمان خواند. آقای آشتیانی رفت نزدیک امام و گفت : دامادمان آقای کاوه ست. محمود کاوه. می شناسیدشان که؟ امام نگاهش کرد و لبخند زد، سرش را گرفت طرف آسمان، چیزی زیر لب زمزمه کرد که به دعا میمانست. یک قرآن با خودمان برده بودیم امام امضایش کرد. هنوز یادگار نگهش داشتهام .
در طول سه سال زندگی تنها ۱۰۰ روز در کنار هم بودیم
همسر شهید کاوه می گوید: در طول سه سالی که با هم بودیم شاید صد روز در کنار هم نبودیم تازه برای هر روز فقط یک تا دو ساعت در خانه بود که اتاق را هم مقر فرماندهی کرده بود. به منطقه تلفن میزد یا نیرو جمع میکرد، متن سخنرانی را آماده میکرد و یا دوستانش را میدید حتی موقع خواب هم آرامش نداشت.”زهرا کاوه” فرزند شهید از تصویرش با لباس سپاه می گوید.
زهرا کاوه، دانشجوی فوق لیسانس رشته حسابداری، متأهل و دارای ۲ فرزند است. در مورد پدرش می گوید: پدر را از طریق مادر، عمهها و پدربزرگ شناختم. جالبترین بخش زندگی پدر برای من سن پدر است. اینکه در این سن کم، کسی بتواند تا این اندازه پیشرفت کند. من خودم ۲۸ سال سن دارم و هنوز در ابتدای راه هستم. ولی شهید کاوه در ۲۵ سالگی، مدارج بالایی را طی کرده بود. در مورد عکسی که در کودکی با لباس سپاه از او گرفته شده می گوید: این لباس را مادرم به من پوشانده بود. خود مادرم سپاهی و نظامی است و علاقه خاصی به نظام مقدس سپاه دارد. برای همین هم یکی از لباسهای پدرم را به خیاطی دادند تا برایم کوچک کند و ایشان به تنم پوشاندند. ای کاش آن زمان دوربینها زندگی پدرم را به تصویر می کشیدند.
قسمتی از وصیتنامه شهید محمود کاوه
بسم رب الشهداء و الصدیقین
دشمن باید بداند و این تجربه را کسب کرده باشد که هر توطئهای را که علیه انقلاب طرحریزی کند، امت بیدار و آگاه با پیروی از رهبر عزیز، آن را خنثی خواهد کرد. آینده جنگ هم کاملاً روشن است که پیروزی نصیب رزمندگان اسلام خواهد شد و هیچگاه ما نخواهیم گذاشت که خون شهیدانمان هدر رود. اگر امروز به انقلاب ما خدشه وارد شود بدانید که به مسلمانهای جهانخدشه وارد شده است و اگر به انقلاب ما رونق داده شود آنها پیروز شدهاند.
********
به امید گوشه چشمی….
اللهم صل علی محمد و آل محمد
ما تا ظهور ایستاده ایم
اللهم عجل لولیک الفرج
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA yles DefLockedState="false” DefUnhideWhenUsed="true” DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″ LatentStyleCount="267″> ideWhenUsed="false” QFormat="true” Name="heading 1″ />