من و آبروی چفیه تو

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

بسم الله الرحمن الرحیم

آینده ی روشن

10 مهر 1392 توسط یا لیتنا کنا معک

Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 :LatentStyles DefLockedState="false” DefUnhideWhenUsed="true” DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″ LatentStyleCount="267″> ideWhenUsed="false” QFormat="true” Name="heading 1″ />

ge;"> …هيچ كس در چشم اين دشمنان منفورتر از چهره‌ى درخشان و آفتاب فروزان امام بزرگوار ما نبود؛ برايش احترام قائل بودند، امّا از ته دل دشمنش بودند؛ به‌خاطر اينكه ايستاده بود، به‌خاطر اينكه امام با دو خصوصيّت بى‌نظير «بصيرت كامل» و «قاطعيّت تمام» - هم خوب ميديد و درست ميفهميد، هم قاطع مى‌ايستاد - سدّى بود در مقابل پيشرفت اينها و در مقابل ناخن زدن و نيش زدن و ضربه زدن اينها؛ لذا با او دشمن بودند. البتّه عرض كرديم برايش احترام هم قائل بودند، ميفهميدند عظمت او را، امّا هرچه عظيم‌تر، از چشم آنها مبغوض‌تر؛ امروز هم همين‌جور است؛ هر كسى كه در پايبندى به اين ارزش اصولى و اصلى، يعنى ارزشى كه هويّت سياسى انقلاب را معيّن ميكند - لا تَظلِمونَ وَ لا تُظلَمون - پايبندتر باشد و بفهمد كه فهرست مشكلات توليدشده و ايجادشده‌ى دشمنان عليه نظام اسلامى در اين چهارچوب ميگنجد - هركسى با يك چنين بينشى و با ايستادگى در اين راه باشد - همان‌قدر براى آنها مبغوض است . البتّه عالَم ديپلماسى، عالَم لبخند زدن است؛ لبخند هم ميزنند، مذاكره هم ميكنند، درخواست مذاكره هم ميكنند، خودشان هم ميگويند. به يكى از اين سياستمداران غربى چند روز پيش از اين گفته بودند شما كه ميخواهيد مذاكره بكنيد با ايران، خب دشمن است ايران؛ گفته بود خب، آدم با دشمن مذاكره ميكند ديگر! يعنى اقرار به دشمنى با ايران؛ صريح ميگويند. علت دشمنى اشخاص نيستند، علت دشمنى اين حقيقت و اين هويّت است. همه‌ى آنچه كه ميگويند در اين چهارچوب بايد تفسير و تحليل بشود، در اين چهارچوب بايد فهميده بشود . ..

…ما مخالف با حركتهاى صحيح و منطقى ديپلماسى هم نيستيم؛ چه در عالم ديپلماسى ، چه در عالم سياستهاى داخلى. بنده معتقد به همان چيزى هستم كه سالها پيش اسم‌گذارى شد «نرمش قهرمانانه»؛ نرمش در يك جاهايى بسيار لازم است، بسيار خوب است؛ عيبى ندارد، اما اين كشتى‌گيرى كه دارد با حريف خودش كشتى ميگيرد و يك جاهايى به دليل فنّى نرمشى نشان ميدهد، فراموش نكند كه طرفش كيست؛ فراموش نكند كه مشغول چه كارى است؛ اين شرط اصلى است؛ بفهمند كه دارند چه‌كار ميكنند، بدانند كه با چه كسى مواجهند، با چه كسى طرفند، آماج حمله‌ى طرف آنها كجاى مسئله است؛ اين را توجّه داشته باشند…

به نظر بنده، آينده، آينده‌ى روشنى است براى انقلاب اسلامى؛ نه به معناى يك دل‌خوش‌كُنَك، بلكه به معناى ملاحظه‌ى همه‌ى آنچه كه جلو چشم ما است. دو استدلال را اينجا انسان نگاه كند: يك استدلال، استدلال تجربه است؛ خب، ما از چه وضعيّتى در اوائل انقلاب، از لحاظ فقر نيروى انسانى، فقر نيروى مادّى، فقر سلاح، فقر تجربه‌ى مديريّتى و فقرهاى گوناگون ديگر، امروز به چه وضعيّتى رسيديم؛ غناى نيروى انسانى، غناى مادّى، غناى علمى، غناى سياسى، غناى آبرو و حيثيّت بين‌المللى. خب در اين سى و چند سال ما از كجا به كجا رسيديم؟! همه‌ى اين حركتى هم كه ما در اين سى و پنج سال كرديم، مواجه با فشار طرف مقابل بود، يعنى باد مخالف ميوزيد و ما توانستيم جلو برويم؛ جريان تند مخالف ما بر اين بسترى كه ما در آن حركت كرديم حضور داشت و ما توانستيم پيش برويم؛ اين تجربه خوب نيست؟ كافى نيست؟ جريانهاى مخالف و دشمنى‌ها نميتواند ملّتى را كه متّحد است و مصمّم است و با ايمان است و ميداند و ميفهمد ميخواهد چه كار كند، گيج و گم نيست، متوقّف كنند. در اين حوادثى كه اخيراً رخ داد در دنياى اسلام در اين منطقه‌ى ما، هر جايى مى‌بينيد خسارتهايى متحمّل شدند، به‌خاطر اين است كه نميدانستند چه كار بايد بكنند، يك خطّ درست راهنما حاكم نبود بر كارها؛ خب اين‌جورى شد؛ البتّه اين‌جور هم نخواهد ماند. اينجا هم آن اتّفاقى كه در منطقه‌ى اسلامى و كشورهاى اسلامى افتاده است - آن بيدارى - يك چيز بى‌سابقه‌اى است، كار خودش را خواهد كرد. اين يك عنصر، يك استدلال، كه استدلال تجربه است.
يك استدلال ديگر اين است كه ما داريم با منطق پيش ميرويم، با محاسبه‌ى علمى پيش ميرويم؛ طرف مقابل ما دچار ضعفهاى روزافزون و تناقضهاى درونى است به‌خاطر غلطِ فاحش بودنِ ساختِ درونى آن تمدّن؛ آنها دارند عقب‌نشينى ميكنند - البتّه لازم نيست به اين عقب‌نشينى اعتراف كرده باشند يا به طور محسوس و واضحى در حرفهاى آنها ديده بشود - واقع قضيّه اين است، حقيقت قضيّه اين است. وقتى يك ملّتى با محاسبه‌ى درست، با پيداكردن نقطه‌ى صحيح كار، كار را پيش ميبرد، قطعاً به نتايج مطلوب خواهد رسيد. ما گفته‌ايم «ساخت درونى نظام» بايد استحكام پيدا كند؛ ما گفته‌ايم «علم» بايستى رشد پيدا كند؛ ما گفته‌ايم «توليد داخلى» بايستى اساس كار باشد؛ ما گفته‌ايم «نگاه خوشبينانه به استعداد بومى كشور» بايستى جدّى باشد، استعدادها پرورش پيدا كند؛ اينها پايه‌هاى اصلى كار است. وقتى كشورى با تكيه‌ى به استعدادهاى درونى، با تكيه‌ى به ابتكار نيروى انسانى خود، با تكيه‌ى به علم و دانش خود، با تكيه‌ى به ايمان خود و با اتّحاد حركت ميكند، قطعاً به نتايج مطلوب خواهد رسيد. بنابراين ما ترديدى نداريم كه آينده‌ى روشنى داريم؛ البتّه اينكه اين آينده زود باشد يا دير باشد، دست من و شما است: اگر خوب حركت كنيم، آينده زودتر خواهد رسيد؛ اگر چنانچه تنبلى و كوتاهى و خودخواهى و دنياپرستى و دل دادن به اين ظواهر، چشم ما را يك قدرى پُر كند، ساقط كند ما را، در درون خودمان ريزش - چه ريزش شخصى در درون، چه ريزش اجتماعى - پيدا بكنيم، البتّه ديرتر به دست خواهد آمد؛ امّا بدون ترديد به دست خواهد آمد و اين به بركت مجاهدتها و فداكارى‌ها است كه بحمدالله در ميدان فداكارى هم شماها فعّال بوديد، خوب بوديد، حركت درخشانى كرديد، در آينده هم ان‌شاءالله همين‌جور خواهد بود.
اميدواريم ان‌شاءالله خداوند همه‌ى شما را مشمول دعاى حضرت بقيّةالله (ارواحنا فداه) قرار بدهد و به معناى حقيقى كلمه، شما و ما را پاسدار اسلام و پاسدار انقلاب اسلامى قرار بدهد و روح مطهّر شهيدان و روح مطهّر امام بزرگوار را با اوليائش و با پيغمبر محشور كند.
والسّلام عليكم و رحمةالله و بركاته‌

بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی 26/6/92.

 

 

 1 نظر

یوسف به این رها شدن از چاه دل مبند

09 مهر 1392 توسط یا لیتنا کنا معک

nt> Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA yles DefLockedState="false” DefUnhideWhenUsed="true” DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″ LatentStyleCount="267″> UnhideWhenUsed="false” QFormat="true” Name="heading 1″ />

tl; unicode-bidi: embed;"> 

 

از باغ می‌برند چراغانی‌ات کنند

تا کاج جشن‌های زمستانی‌ات کنند

پوشانده‌اند “صبح” تو را “ابرهای تار

تنها به این بهانه که بارانی‌ات کنند

یوسف به این رها شدن از چاه دل مبند

این بار می‌برند که زندانی‌ات کنند

ای گل گمان مبر به شب جشن می‌روی

شاید به خاک مرده‌ای ارزانی‌ات کنند

یک نقطه بیش فرق “رحیم” و “رجیم” نیست

از نقطه‌ای بترس که شیطانی‌ات کنند

آب طلب نکرده همیشه مراد نیست

گاهی بهانه است که قربانی‌ات کنند

فاضل نظری

 نظر دهید »

حدیث روز

08 مهر 1392 توسط یا لیتنا کنا معک

Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 :LatentStyles DefLockedState="false” DefUnhideWhenUsed="true” DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″ LatentStyleCount="267″> ideWhenUsed="false” QFormat="true” Name="heading 1″ />


امیرالمومنین(علیه السلام):

چه بسیارند برادران در کنار کاسه ها و چه اندکند به هنگام حوادث روزگار.

غررالحکم حدیث 9657

 1 نظر

من از گرداندن یوسف سر بازار می ترسم

05 مهر 1392 توسط یا لیتنا کنا معک

Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA yles DefLockedState="false” DefUnhideWhenUsed="true” DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″ LatentStyleCount="267″> ideWhenUsed="false” QFormat="true” Name="heading 1″ />

icode-bidi: embed;"> 

من از اشکی که میریزد ز چشم یار میترسم
از آن روزی که اربابم شود بیمار می ترسم

همه ماندیم در جهلی شبیه عهد دقیانوس
من از خوابیدن منجی درون غار می ترسم !


رها کن صحبت یعقوب و کوری و غم فرزند

من از گرداندن یوسف سر بازار می ترسم

همه گویند این جمعه بیا اما درنگی کن
از اینکه باز عاشورا شود تکرار می ترسم !

سحر شد آمده خورشید اما آسمان ابریست
من از بی مهری این ابر های تار می ترسم!

تمام عمر خود را نوکر این خاندان خواندم
از آن روزی که این منصب کند انکار می ترسم!

طببیم داده پیغامم بیا دارویت آماده است
از آن شرمی که دارم از رخ عطار می ترسم

شنیدم روز و شب از دیده ات خون جگر ریزد
من از بیماری آن دیده خونبار می ترسم!

به وقت ترس و تنهایی، تو هستی تکیه گاه من
مرا تنها میان قبر خود نگذار می ترسم!

دلت بشکسته از من لکن ای دلدار رحمی کن
من از نفرین و از عاق پدر بسیار می ترسم!

هزاران بار رفتم از درت شرمنده برگشتم
ز هجرانت نترسیدم ولی این بار می ترسم!

دمی وصلم،دمی فصلم،دمی قبضم،دمی بستم
من از بیچارگی آخر این کار می ترسم!

جهان را قطره اشکی می کند ویران
من از اشکی که می ریزد زچشم یار می ترسم

 

مهدی بقایی

Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA yles DefLockedState="false” DefUnhideWhenUsed="true” DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″ LatentStyleCount="267″> ideWhenUsed="false” QFormat="true” Name="heading 1″ />

 3 نظر

"قطعه ی 62 ردیف اول"

02 مهر 1392 توسط یا لیتنا کنا معک

نشانی ات را گم کردم از مادرت پرسیدم گفت: “قطعه ی 62 ردیف اول".

آمدم و یادم آمد می گفتی: قطعه همان غزل است اگر سر نداشته باشد. تو هم غزل بودی قطعه قطعه قافیه ات؛ شاید سنگ و چه قافیه ی سختی برای ترانه!

 7 نظر
  • 1
  • ...
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7
  • 8
  • ...
  • 9
  • ...
  • 10
  • 11
  • 12
  • 13
  • 14
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

من و آبروی چفیه تو

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • یاد یاران
  • امام زمان
  • درنگ
  • شعر
  • صراط
  • شهید محمود کاوه
  • ماه خون
  • معما های قرآنی
  • فاطمیه
  • کربلای حسین
  • اعلام التٌقی
  • اخلاق
  • پاورپوینت
  • دشمن شناسی از منظر قرآن کریم

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس