تک سوار حجاز ادرکنی
تک سوار حجاز ادرکنی
ای مرا چاه ساز ادرکنی
قبله عشق و کعبه امّید
روح سوز و گداز ادرکنی
بى تو منظومه امكان، نگران، چشم به راه
در سراپرده چشمان خود آن چشم به راه!
نازنينا! نفَسى اسبِ تجلّى زين كن
كه زمين، گوش به زنگ ست و زمان، چشم به راه
آفتابا! دمى از ابر برون آ، كه بُوَد
بى تو منظومه امكان، نگران، چشم به راه
عاشورا آبروی تاریخ
السلام علیک یا ثارالله
هرکس که تشنه ی عشق توست و کربلا بی تابش می کند،
باید هستی خویش را در آینه ی کربلای تو به نمایش بنشیند
و از خویش بپرسد: تا کنون چند بار برلب فراط زندگی ،به خاطر دیگران،از خویش دل بریده و به سقای دشت نینوا اقتدا کرده است؟
کربلای تو قصه ی قرن ها و قلب هاست.کوچکترین زمینی که در کمترین زمان، بزرگترین حادثه ی روزگار را در دامن خویش پرورانده است.
آنان که عاشقی را رعایت می کنند،مسافران کربلا در میعادگاه عاشورایند.
عاشورا آبروی تاریخ است و حیثیت عشق.
امام عاشقان در ظهر همین روز تمامی هستی خویش را به پای میثاقش نهاد
و در منای عشق،از گلوی بریده اش،عاشقی را ندا داد و تمامیت حق را ایستاد.
اینک ما که حسین را عاشقیم،به مرور همواره کربلا نیازمندیم…
اگر تو نبودی...
نمی دانم اگر تونبودی،کربلا حاشیه کدامین فرات بود و عاشورا کدامین روز مبهم تاریخ؟
تعریف انسان ،این تاج دار آفرینش را در کدامین قاموس می شد جستجو کرد؟
اگر تو نبودی حقیقت ،ماندگاری نداشت و اندیشه ای به نهایت قساوت کفر راه نمی یافت و ظلم این گونه مایه شوم تاریخ نمی شد.
تو آمدی و نهایت عشق را در ظهر عاشورا،با پاره پاره تن برهنه ات،چنان به تصویر کشاندی که فرشتگان از شرم مقاومت پرده نشین آسمان گردیدند.
تو رضا و تسلیم و وفا را به چنان اوج و نهایتی رساندی که خونت، خون خدا شد و خدا بر تو سلام داد.
کي در سراي چشمم، قصد ظهور داري؟
اي آنکه در نگاهت حجمي زنور داري
کي از مسير کوچه قصد عبور داري؟
چشم انتظار ماندم، تا بر شبم بتابيا
اي آنکه در حجابت درياي نور داري
من غرق در گناهم، کي مي کني نگاهم؟
برعکس چشمهايم چشمي صبور داري
از پرده ها برون شد، سوز نهاني ما
کوک است ساز دلها، کي ميل شور داري؟
در خواب ديده بودم، يک شب فروغ رويت
کي در سراي چشمم، قصد ظهور داري؟