سرچشمه لطف
اي حاكم آسمان اميدها !
اي نهايت خوبي ها !
در هر خوبي اميدم تويي و در هر ناگواري پناهم تويي .
باران مهرباني توست كه كوير نااميدي ام را سرسبز مي كند و نسيم محبت توست كه طراوت را به باغ خزان زده ام مي بخشد .
اگر اميد به نگاه كريمانه ات نبود كه ” نيست ” مي شدم و بي پرتو لطف تو كه گريزگاهي ندارم .
غنچه ي اميدهايم به لبخند تو شكوفا مي شود و درخت آرزوهايم به نگاه تو به بار مي نشيند .
هرچه خوبي است از عنايت توست و هرچه شادي از سرچشمه ي لطف تو جاري است .
این كوير به چيزي جز ابر باران زاد تو چشم ندارد پس بباران !اين غنچه جز به لبخند تو نمي شكفد پس بخند !
اين سرگشته جز پناهگاه آرام و امن تو جايي نمي داند پس پناهي !
اين پرنده جز آشيانه ي نگاه تو نمي شناسد پس نشانه ا ي!
اين بنده تو را جز به آمرزش نمي شناسد پس بنده نوازي كن …
اللَّهُمَّ اجْعَلْ صِيَامِي فِيهِ صِيَامَ الصَّائِمِينَ
قرآن حقیقت واحد
یکی از شاگردان علامه طباطبایی نقل می کرد که علامه می فرمودند: قرآن حقیقت واحد است و من از یک سوره قرآن می توانم تمام قرآن را تفسیر کنم. بعد که خدمت امام راحل رسیدم، فرمودند: من از یک سوره قرآن می توانم تمام آیات قرآن را تفسیر کنم، و آن شخص می گوید: بعد به روایتی برخورد کردم که علی (علیه السلام) فرمود: من از حرفی از حروف قرآن میتوانم تمام قرآن را بیان کنم؛ زیرا قرآن واحد است و از خدای واحد جز واحد صادر نمی شود.
منبع:
شرح و ترجمه شواهد ربوبیه در مناهج سلوکیه، شهربانو محلاتی، صفحه 31
حالیا عشوه ناز تو ز بنیادم برد
کلک مشکین تو روزی که ز ما یاد کند
ببرد اجر دو صد بنده که آزاد کند
قاصد منزل سلمی که سلامت بادش
چه شود گر به سلامی دل ما شاد کند
امتحان کن که بسی گنج مرادت بدهند
گر خرابی چو مرا لطف تو آباد کند
یا رب اندر دل آن خسرو شیرین انداز
که به رحمت گذری بر سر فرهاد کند
شاه را به بود از طاعت صدساله و زهد
قدر یک ساعته عمری که در او داد کند
حالیا عشوه ناز تو ز بنیادم برد
تا دگرباره حکیمانه چه بنیاد کند
گوهر پاک تو از مدحت ما مستغنیست
فکر مشاطه چه با حسن خداداد کند
ره نبردیم به مقصود خود اندر شیراز
خرم آن روز که حافظ ره بغداد کند
“غزلیات حافظ”
هفتاد و دو قربان حسین
کربلا موج بلا شد ریخت بر جان حسین
جان ما قربان هفتاد و دو قربان حسین
کربلای پر بلا شد سنگر دفع بلا
روز عاشورای کبرا روز طوفان حسین