هم صحبتی با خدا....
گر سوخت مرا جلوه دیدار عجب نیست
استغفر الله ربی و اتوب الیه
شدّت عشق
در احوالات آیت الله انصاری همدانی
ايشان در اثر فشار و شدّت عشق و شوق وافر به لقاي حضرت حقّ متعال و سپس درخواست و طلب فناي در ذات احديّت و نداشتن راهنما و استاد و رهبر، چون به نظريّۀ خود عمل ميكردهاند دچار كسالت قلب شدند و چون خودشان طبيب قديمي بودند، پيوسته از گياهان و عقاقير مفيد و مروّح قلب استفاده مينمودند.
يكسال مانده به آخر عمر شريفشان براي مدّت يك ماه به طهران آمدند و به حقير فرمودند تا برايشان از دكتر اردشير نهاوندي كه متخصّص قلب بود وقت گرفتم. چون ايشان را تحت معاينۀ دقيق خود قرار داد، از جمله گفت: اين قلب بيست سال است كه در تحت فشار شديد عشق واقع است. آيا شما خاطر خواه بودهايد ؟! فرمودند: بلي! پس از آنكه بيرون آمديم به حقير فرمودند: عجب دكتر دقيق و با فهمي است! او درست تشخيص داد؛ امّا فهم آنكه اين خاطر خواهي براي چه موردي بوده است، در حيطۀ علم او نيست.
خوف و ترس از مجازات و كيفر الهى
صفات ويژه بندگان خاص خدا (4)
چهارمين صفت ويژه آنان خوف و ترس از مجازات و كيفر الهى است : آنها كسانى هستند كه پيوسته مى گويند پروردگارا عذاب جهنم را از ما بر طرف گردان كه عذابش سخت و شديد و پر دوام است (و الذين يقولون ربنا اصرف عنا عذاب جهنم ان عذابها كان غراما).
چرا كه جهنم بد جايگاه و بد محل اقامتى است (انها ساءت مستقرا و مقاما).
با اينكه آنها شبها به ياد خدا هستند و به عبادتش مشغول ، و روزها در مسير انجام وظيفه گام برمى دارند باز هم قلوبشان مملو از ترس مسئوليتها است ، همان ترسى كه عامل نيرومندى براى حركت به سوى انجام وظيفه بيشتر و بهتر است ،
همان ترسى كه به سان يك پليس نيرومند از درون ، انسان را كنترل مى كند، و بى آنكه مامور و مراقبى داشته باشد وظائف خود را به نحو احسن انجام مى دهد و در عين حال خود را در پيشگاه خدا مقصر مى شمرد.
واژه غرام در اصل به معنى مصيبت و ناراحتى شديدى است كه دست از سر انسان برندارد، و اگر به شخص طلبكار غريم <81> گفته مى شود به خاطر آن است كه دائما براى گرفتن حق خويش ملازم انسان است ، به عشق و علاقه سوزانى كه انسان را با اصرار به دنبال كار يا چيزى مى فرستد نيز غرام گفته مى شود اطلاق اين واژه بر جهنم به خاطر آن است كه عذابش شديد، پيگير و پر دوام است .
تفاوت مستقر و مقام شايد از اين نظر بوده باشد كه دوزخ براى كافران جايگاه هميشگى (مقام ) است ، و براى مؤ منان مدتى قرارگاه (مستقر) مى باشد، و به اين ترتيب به هر دو گروهى كه وارد دوزخ مى شوند اشاره شده است .
روشن است كه دوزخ بد قرارگاه و محل اقامتى است ، آتش سوزان كجا و قرار گرفتن كجا؟
شعله هاى كشنده كجا و اقامت و آسايش كجا؟
اين احتمال نيز وجود دارد كه مستقر و مقام هر دو به يك معنا باشد و تاكيدى است بر دوام مجازات دوزخ ، درست در مقابل بهشت كه درباره آن ذيل همين آيات مى خوانيم خالدين فيها حسنت مستقرا و مقاما: مؤ منان جاودانه در غرفه هاى بهشتى مى مانند چه جايگاه خوب و چه محل اقامت نيكوئى است ) (فرقان - 76).
تفسر نمونه سوره مبارکه فرقان
عبادت خالصانه
صفات ويژه بندگان خاص خدا (3)
در دومين آيه (آیه 64 سوره مبارکه فرقان) به سومين ويژگى آنها كه عبادت خالصانه پروردگار است
پرداخته مى گويد آنها كسانى هستند كه شبانگاه براى پروردگارشان سجده و قيام مى كنند (و الذين يبيتون لربهم سجدا و قياما).
در ظلمت شب كه چشم غافلان در خواب است و جائى براى تظاهر و ريا وجود ندارد خواب خوش را بر خود حرام كرده و به خوشتر از آن كه ذكر خدا و قيام و سجود در پيشگاه با عظمت او است مى پردازند، پاسى از شب را به مناجات با محبوب مى گذرانند، و قلب و جان خود را با ياد و نام او روشن مى كنند.
گر چه جمله يبيتون دليل بر اين است كه آنها شب را با سجود و قيام به صبح مى آورند ولى معلوم است كه منظور بخش قابل ملاحظه اى از شب است ، و يا اگر تمام شب باشد در بعضى از مواقع چنين است .
ضمنا تقديم سجود بر قيام به خاطر اهميت آن است هر چند در موقع نماز عملا قيام مقدم بر سجود است.
تفسیر نمونه سوره مبارکه فرقان
حلم و بردبارى
صفات ويژه بندگان خاص خدا(3)
دومين وصف آنها حلم و بردبارى است چنانكه قرآن در ادامه همين آيه مى گويد: و هنگامى كه جاهلان آنها را مورد خطاب قرار مى دهند و به جهل و جدال و سخنان زشت مى پردازند در پاسخ آنها سلام مى گويند (و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما).
سلامى كه نشانه بى اعتنائى تواءم با بزرگوارى است ، نه ناشى از ضعف ، سلامى كه دليل عدم مقابله به مثل در برابر جاهلان و سبك مغزان است ، سلام وداع گفتن با سخنان بى رويه آنها است ، نه سلام تحيت كه نشانه محبت و پيوند دوستى است ، خلاصه سلامى كه نشانه حلم و بردبارى و بزرگوارى است .
آرى يكى ديگر از پديده هاى با عظمت روحى آنها تحمل و حوصله است كه بدون آن هيچ انسانى راه دشوار و پر فراز و نشيب عبوديت و بندگى خدا را طى نخواهد كرد مخصوصا در جوامعى كه افراد فاسد و مفسد و جاهل و نادان در آن فراوان است .
تفسیر نمونه سوره مبارکه فرقان
دیوانه واقعی
صفات ويژه بندگان خاص خدا (2)
در حديث جالبى از پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) مى خوانيم كه روزى از كوچه اى عبور مى كردند جمعى از مردم را در يك نقطه مجتمع ديدند از علت آن سؤ ال كردند
عرض كردند ديوانه اى است كه اعمال جنون آميز و خنده آورش مردم را متوجه خود ساخته پيامبر آنها را به سوى خود فرا خواند و فرمود: مى خواهيد ديوانه واقعى را به شما معرفى كنم ؟ همه خاموش بودند و با تمام وجودشان گوش مى دادند:
فرمود: المتبختر فى مشيه الناظر فى عطفيه ، المحرك جنبيه بمنكبيه الذى لا يرجى خيره و لا يؤ من شر، فذلك المجنون و هذا مبتلى !: كسى كه با تكبر و غرور راه مى رود و پيوسته به دو طرف خود نگاه مى كند، پهلوهاى خود را با شانه خود حركت مى دهد (غير از خود را نمى بيند و انديشه اش از خودش فراتر نمى رود) كسى كه مردم به خير او اميد ندارند و از شر او در امان نيستند ديوانه واقعى او است اما اين را كه ديديد تنها يك بيمار است .
تفسیر نمونه سوره مبارکه فرقان
تواضع و نفی کبر و غرور
صفات ويژه بندگان خاص خدا (1)
از آيات 63 به بعد سوره مبارکه فرقان بحث جامع و جالبى پيرامون صفات ويژه بندگان خاص پروردگار كه تحت عنوان عبادالرحمان آمده ، مطرح مى شود، و در حقيقت تكميلى است براى آيات گذشته كه مشركان لجوج هنگامى كه نام خداوند رحمان برده مى شد از سر استهزاء و غرور مى گفتند: رحمان چيست ؟ و ديديم كه قرآن ضمن دو آيه خداوند رحمان را به آنها معرفى كرد
وَ إِذَا قِيلَ لَهُمُ اسْجُدُواْ لِلرَّحْمَانِ قَالُواْ وَ مَا الرَّحْمَانُ أَ نَسْجُدُ لِمَا تَأْمُرُنَا وَ زَادَهُمْ نُفُورًا (60)
و چون به اين مردم كافر گفته شود بياييد خداى رحمان را سجده كنيد، در جواب گويند: خداى رحمان چيست؟ آيا ما به آنچه تو امر مىكنى سجده كنيم؟ و دعوت به خداى يكتا (به جاى اطاعت) بر نفرتشان بيفزايد. (60)
تَبَارَكَ الَّذِى جَعَلَ فىِ السَّمَاءِ بُرُوجًا وَ جَعَلَ فِيهَا سِرَاجًا وَ قَمَرًا مُّنِيرًا(61)
بزرگوار آن خدايى كه در آسمان برجها مقرر داشت و در آن چراغ روشن خورشيد و ماه تابان را روشن ساخت. (61)
وَ هُوَ الَّذِى جَعَلَ الَّيْلَ وَ النَّهَارَ خِلْفَةً لِّمَنْ أَرَادَ أَن يَذَّكَّرَ أَوْ أَرَادَ شُكُورًا(62)
و او خدايى است كه شب و روز را جانشين يكديگر قرار داد براى آن كس كه خواهد به شب يا روز متذكر (خدا) شود يا شكر او به جاى آرد. (62)
اكنون نوبت اين رسيده است به بندگان خاص اين خداوند رحمان را معرفى كند، جائى كه بندگان او اين قدرعالى مقام و با شخصيتند عظمت خداى رحمان را بهتر مى توان درك كرد.
اين آيات دوازده صفت از صفات ويژه آنان را بيان مى كند كه بعضى به جنبه هاى اعتقادى ارتباط دارند، و برخى اخلاقى ، و پاره اى اجتماعى ، قسمتى جنبه فردى دارد و بخش ديگرى جمعى است ، و روي هم رفته مجموعه اى است از والاترين ارزشهاى انسانى .
نخست مى گويد: بندگان خاص خداوند رحمان كسانى هستند كه با آرامش و بى تكبر بر روى زمين راه مى روند (و عباد الرحمن الذين يمشون على الارض هونا). <79>
در واقع نخستين توصيفى كه از عباد الرحمن شده است ، نفى كبر و غرور و خودخواهى است كه در تمام اعمال انسان و حتى در كيفيت راه رفتن او آشكار مى شود زيرا ملكات اخلاقى هميشه خود را در لابلاى اعمال و گفتار و حركات انسان نشان مى دهند، تا آنجا كه از چگونگى راه رفتن يك انسان مى توان با دقت و موشكافى به قسمت قابل توجهى از اخلاق او پى برد.
آرى آنها متواضعند، و تواضع كليد ايمان است ، در حالى كه غرور و كبر كليد كفر محسوب مى شود، در زندگى روزمره با چشم خود ديده ايم و در آيات قرآن نيز كرارا خوانده ايم كه متكبران مغرور حتى حاضر نبودند به سخنان رهبران الهى گوش فرا دهند، حقايق را به باد مسخره مى گرفتند، و ديد آنها فراتر از نوك بينى آنها نبود، آيا با اين حالت كبر ايمان آوردن امكان پذير است ؟!
آرى اين مؤمنان بنده خداوند رحمانند، و نخستين نشانه بندگى همان تواضع است. تواضعى كه در تمام ذرات وجود آنان نفوذ كرده و حتى در راه رفتن آنها آشكار است .
و اگر مى بينيم يكى از مهمترين دستوراتى كه خداوند به پيامبرش مى دهد اين است كه وَ لا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحاً إِنَّكَ لَنْ تَخْرِقَ الْأَرْضَ وَ لَنْ تَبْلُغَ الْجِبالَ طُولاً (37) در روى زمين از سر كبر و غرور گام بر مدار چرا كه نمى توانى زمين را بشكافى و طول قامتت هرگز به كوهها نمى رسد. (سوره اسراء آيه 37) نيز به خاطر همين است كه روح ايمان تواضع مى باشد.
راستى اگر انسان كمترين شناختى از خود و جهان هستى داشته باشد مى داند در برابر اين عالم بزرگ چه اندازه كوچك است ؟ حتى اگر گردنش همطراز كوهها شود تازه بلندترين كوههاى زمين در برابر عظمت زمين كمتر از برآمدگيهاى پوست نارنج نسبت به آن است ، همان زمينى كه خود ذره ناچيزى است در اين كهكشانهاى عظيم .
آيا با اين حال كبر و غرور دليل جهل و نادانى مطلق نيست ؟!
تفسیر نمونه سوره مبارکه فرقان